** داستان کوتاه دفترچه مشق دخترک فقیر **
*************
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا...دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زدبرای خواندن ادامه ی داستان به ادامه ی مطلب مراجعه کنید